یخ زده قلب آدما


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

یه روزی عاشقی بود تو صحن زندگیمون

صفا وسادگی بساط دلخوشیمون

یادش بخیر روزای عاشقیمون

چه حالی داشت اونروزگار دلامون

اما الان عاشقیمون رفته زیاد

معشوقه ای عاشق مجنون نمیخواد


زمستونه تو سینه ها یخ زده قلب آدما

آتیش عشق خاموشه و خاکسترش موند واسه ما

چه میکنیم با زندگی؟ باخودمون؟ باعاشقی؟

چه بی تفاوت میزنیم سنگ به قلب سادگی

باورمون راه نمیده که عشق تو دل پا بذاره

هرکی یه دشنه دسشه بی جرم تو قلبا میکاره

حکایته غریبه حال و هوای زندگیمون اینروزا

یادش بخیر عاشقی و بساط عشق اونروزا



نوشته شده در پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,ساعت 7:14 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com