یه دل خسته ویک عشق محال
در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد
نه دیگه، محاله این دل بند بخوره دلی که از عشق بشکنه فقط با عشق بندمیخوره دردیست درد هجران بی هیچ رحم و درمان هر درد دوا دارد جز درد تنگی جان ای که گفتی گریه بر هر درد بی درمان دواست پس چرا دردم به گریه اندکی آرام نیافت؟ درد هرکس مرهمی، عشق درمان درد بی دواست من که عشق دردم شده درد من را چی دواست؟
Power By:
LoxBlog.Com |