حیران


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

اندیشه ام حیران شده در مسلخ شکاک ذهن

در سرسرای باورم ایمان بخاک افتاده است

با عقل به عشق پا مینهند دلدادگان شب زده

بردل زنند تیغ هوس، شب عاقلان تب زده



نوشته شده در چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت 6:53 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com