دلم خیلی گرفته میدونی


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

خیلی دلم گرفته باز،آخه بی تو نمیشه

زندگیم همش عذابه توی قلبم آتیشه

خوشبحال غرورت،واست از همه چی مهمتره

کاش خدا دلش بسوزه،دلمو ازین جهنم ببره؟

امشبم از نبودنت بغضی نشسته توگلوم

داره کم کم میشه یکسال که نیستی روبروم

نمیدونم تاکجا باید بغض بکنم گریه کنم

چکنم که بجزتو نمیتونم بکسی دلمو هدیه کنم

فکر میکردم وفاداری توی عشق یه نعمته

اما نه زجره و تلخه چه وفایی؟ رفتنت حقیقته

بخدا خسته شدم از بس نشستم منتظر نیومدی

کاش فقط یه باردیگه  بتونم ببینم کنارم میومدی



نوشته شده در دو شنبه 2 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:59 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com